ظهیرلغتنامه دهخداظهیر. [ ظَ ] (اِخ ) حسن بن ظئر، مکنی به ابی علی فارسی ، معروف به ظهیر. مردی فقیه و لغوی و نحوی بود و در قاهره به سال 598 هَ . ق . بدرود حیات گفت . یاقوت گوید اب
ظهیرلغتنامه دهخداظهیر. [ ظَ ] (اِخ ) ظهیرالدین طاهربن محمد الفاریابی ، مکنی به ابوالفضل ، ملک الکلام و صدرالحکماء. دولتشاه سمرقندی در تذکره گوید: شاعری است به غایت اهل و فاضل ود
زحیرلغتنامه دهخدازحیر. [ زَ ] (ع مص ) دم سرد و یا ناله بر آوردن . و زحار و زحارة بمعنی زحیر است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دم زدن زن هنگام زاییدن با ناله و پریشانی ،
زهیرلغتنامه دهخدازهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی ... المهلبی العتکی . رجوع به ابوالفضل زهیر... در همین لغت نامه و اعلام زرکلی شود.
زهیرلغتنامه دهخدازهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن محمدبن قمیر مروزی ، مکنی به ابومحمد. مردی زاهد بود و احمدبن منیع گوید پس از احمدبن حنبل کسی را به زهد زهیر ندیدم . او از حسین بن محم
زهیرلغتنامه دهخدازهیر. [ زَ ] (اِخ ) نام پهلوانی ایرانی . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ) (از فهرست ولف ) : سر مایه و پیشروشان زهیرکه آهو ربودی ز چنگال شیر.فردوسی (شاهنامه چ بروخی
ظهیر امیرالمؤمنینلغتنامه دهخداظهیر امیرالمؤمنین . [ ظَ رِ اَ رُل ْ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) لقب حسن بن علی بن صدقه جلال الدولة و جلال الدین ، مکنی به ابی علی است . (تجارب السلف ص 296). رجوع به حس
ظهیر خلیفةالغتنامه دهخداظهیر خلیفةا. [ ظَ رُ خ َ ف َ تِل ْ لاه ] (اِخ ) لقب مسعودبن محمود غزنوی است . رجوع به مسعود... غزنوی شود. (تاریخ بیهقی ص 298).
ظهیرالدینلغتنامه دهخداظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ] (اِخ ) (الامام ...) رجوع به عبدالجلیل بن عبدالجبار شود.
ظهیرالدینلغتنامه دهخداظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابوشجاع روذراوری محمدبن الحسین بن محمدبن عبداﷲبن ابراهیم شود.
ظهیر امیرالمؤمنینلغتنامه دهخداظهیر امیرالمؤمنین . [ ظَ رِ اَ رُل ْ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) لقب حسن بن علی بن صدقه جلال الدولة و جلال الدین ، مکنی به ابی علی است . (تجارب السلف ص 296). رجوع به حس
ظهیر خلیفةالغتنامه دهخداظهیر خلیفةا. [ ظَ رُ خ َ ف َ تِل ْ لاه ] (اِخ ) لقب مسعودبن محمود غزنوی است . رجوع به مسعود... غزنوی شود. (تاریخ بیهقی ص 298).
ظهیرالدولةلغتنامه دهخداظهیرالدولة. [ ظَ رُدْ دَ ل َ ](اِخ ) ممدوح مسعودسعد. رجوع به شواهد ظهیر و رجوع به ابراهیم بن سلطان مسعودبن سلطان محمود غزنوی شود.
ظهیرالدینفرهنگ نامها(تلفظ: zahiroddin) (عربی) پشتیبانِ کیش و آئین ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر از جمله ظهیرالدین فاریابی [ظهیر فاریابی] شاعر معروفِ ایرانی قرنِ ششم (هـ.ق) .