کلمحلغتنامه دهخداکلمح . [ ک ِ م ِ ] (ع اِ) خاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). خاک و گرد و غبار. (ناظم الاطباء).
کلیمهلغتنامه دهخداکلیمه . [ ک َ م َ / م ِ ] (اِ) لانه ٔ دَد. کنام : خرس کلیمه ؛ لانه ٔ خرس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کلمةلغتنامه دهخداکلمة. [ ک َ ل ِ م َ ] (ع اِ) یک سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخن . لفظ. کلام . (ناظم الاطباء). کَلمَه . (اقرب الموارد). سخن . یک سخن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سخن . گفتار. (ترجمان القرآن ص 82).- الکلمةالباقیة</sp
کلمةلغتنامه دهخداکلمة. [ ک ِ ل َ م َ ] (ع اِ) سخن و لفظ و کلمه و کلام . (ناظم الاطباء). ج ، کِلَم . (ناظم الاطباء).
ﭐللَّهُفرهنگ واژگان قرآنخدا- واجب الوجودي که همه ي خوبيها را دارد و هيچ بدي در او نيست لذا عقول بشر در شناسائي او حيران و سرگردان است وفقط اوست که شايسته پرستش است (لفظ جلاله ي الله اصلش" ﭐلْ إله "بوده ، که همزه دومي در اثر کثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و کلمه "إله "يا از ماده ألـَهَ که به معناي پرس
ﭐللَّهفرهنگ واژگان قرآنواجب الوجودي که همه ي خوبيها را دارد و هيچ بدي در او نيست لذا عقول بشر در شناسائي او حيران و سرگردان است وفقط اوست که شايسته ی پرستش است (لفظ جلاله ي الله اصلش" ﭐلْ إله "بوده ، که همزه دومي در اثر کثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و کلمه "إله "يا از ماده ألـَهَ که به معناي پرستش ا
ﭐللَّهُمَّفرهنگ واژگان قرآنبار خدايا - اي خدا - يا الله (الله واجب الوجودي است که همه ي خوبيها را دارد و هيچ بدي در او نيست لذا عقول بشر در شناسائي او حيران و سرگردان است وفقط اوست که شايسته پرستش است لفظ جلاله ي الله اصلش" ﭐلْ إله "بوده ، که همزه دومي در اثر کثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و کلمه "إله "يا
کلمةلغتنامه دهخداکلمة. [ ک َ ل ِ م َ ] (ع اِ) یک سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخن . لفظ. کلام . (ناظم الاطباء). کَلمَه . (اقرب الموارد). سخن . یک سخن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سخن . گفتار. (ترجمان القرآن ص 82).- الکلمةالباقیة</sp
کلمةلغتنامه دهخداکلمة. [ ک ِ ل َ م َ ] (ع اِ) سخن و لفظ و کلمه و کلام . (ناظم الاطباء). ج ، کِلَم . (ناظم الاطباء).
کلمةلغتنامه دهخداکلمة. [ ک ِ م َ ] (ع اِ) سخن . لفظ. کَلِمَه . ج ، کلمات . (ناظم الاطباء). کَلِمَه . (منتهی الارب ). و رجوع به کَلِمَه شود.
کلمةدیکشنری عربی به فارسیکلمه , لغت , لفظ , گفتار , واژه , سخن , حرف , عبارت , پيغام , خبر , قول , عهد , فرمان , لغات رابکار بردن , بالغات بيان کردن
کلمةلغتنامه دهخداکلمة. [ ک َ ل ِ م َ ] (ع اِ) یک سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخن . لفظ. کلام . (ناظم الاطباء). کَلمَه . (اقرب الموارد). سخن . یک سخن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سخن . گفتار. (ترجمان القرآن ص 82).- الکلمةالباقیة</sp
کلمةلغتنامه دهخداکلمة. [ ک ِ ل َ م َ ] (ع اِ) سخن و لفظ و کلمه و کلام . (ناظم الاطباء). ج ، کِلَم . (ناظم الاطباء).
کلمةلغتنامه دهخداکلمة. [ ک ِ م َ ] (ع اِ) سخن . لفظ. کَلِمَه . ج ، کلمات . (ناظم الاطباء). کَلِمَه . (منتهی الارب ). و رجوع به کَلِمَه شود.
نافذالکلمةلغتنامه دهخدانافذالکلمة. [ ف ِ ذُل ْ ک َ ل ِ م َ ] (ع ص مرکب ) نافذالقول . که سخن وی درگیرنده است و مؤثر.
کلمةدیکشنری عربی به فارسیکلمه , لغت , لفظ , گفتار , واژه , سخن , حرف , عبارت , پيغام , خبر , قول , عهد , فرمان , لغات رابکار بردن , بالغات بيان کردن