کرتعةلغتنامه دهخداکرتعة. [ ک َ ت َ ع َ ] (ع مص ) در امر بیهوده و ناخواسته افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : کرتع اذا وقع فیما لایعنیه . (منتهی الارب ).
کرتحةلغتنامه دهخداکرتحة. [ ک َ ت َ ح َ ] (ع مص ) بر زمین افکندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کَردَحة. (اقرب الموارد). رجوع به کردحة شود. || مانند پست قامتان رفتن و جنبان جنبان رفتن . (ناظم الاطباء).
قرثعةلغتنامه دهخداقرثعة. [ ق َ ث َ ع َ ] (ع اِ) پشم ریزه ٔ ستور. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زن را در ضعف و سستی بدان تشبیه کنند. (اقرب الموارد).
قرثعة ماللغتنامه دهخداقرثعة مال . [ ق َ ث َ / ق ِث ِ ع َ ت ُ ] (ع اِ مرکب ) نیکو سیاست کننده ٔ رعیت و اصلاح کننده ٔ امور آنان . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نیکو سیاست کننده ٔ شتران . (منتهی الارب ).و این جز در اضافه استعمال نشود. (اقرب الموارد).
کرتعلغتنامه دهخداکرتع. [ ک َ ت َ ] (ع ص ) پست قامت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کرتهلغتنامه دهخداکرته . [ ک َ ت َ / ت ِ ] (اِ) قطعه ٔ زمین زراعت کرده . (آنندراج ). قطعه ٔ زمین زراعت کرده و سبزی کاشته . (برهان ) (ناظم الاطباء). کرد. کردو. کرز. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به کَرت ، کرد، کردو و کرز شود.