تراضیلغتنامه دهخداتراضی . [ ت َ ] (ع مص ) از یکدیگر خشنود شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). از همدیگر رضامند و خوشنود شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ازیکدیگر راضی شدن . (اقر
طرازیلغتنامه دهخداطرازی . [ طِ ] (اِخ ) (الویکنت ) فیلیب (فیلیپ ) ابن نصراﷲبن آنطون بن نصراﷲبن الیاس بن بطرس دی طرازی . بسال 1865 م . در بیروت تولد یافت . وی از عائله ٔ کونت دو ط
طرازیلغتنامه دهخداطرازی . [ طِ ] (ص نسبی ) هذه النسبة لمن یستعمل الثیاب المطرزة او یستعملها. (انساب سمعانی ). رقام . مطرز. آنکه علم جامه کند. || جامه ٔ طرازی ؛ جامه ای که سلطان ر
تراجیللغتنامه دهخداتراجیل . [ ت َ ] (ع اِ) کرفس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
ترابیهلغتنامه دهخداترابیه . [ ت ُ بی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) (حروف ...) مقابل حروف آتشین است و آنرا حروف خاکی و ارضیه نیز گویند و عبارت از: د، ح ، ل ، ع ، ر، خ ، ش میباشد. رجوع به ح
ترامیواژهنامه آزاد(فقه) بر وزن تراضی در لغت به معنی منجر شدن و منتهی شدن سلسله علل به نتیجه ای است، و نیز به معنی تتابع و پی در پی آمدن و افزوده شدن است.
خشنودیفرهنگ مترادف و متضادارضا، تراضی، خرسندی، خوشحالی، رضامندی، رضایت، شادمانی، شادی ≠ ناخشنودی، ناخرسندی