کاجرلغتنامه دهخداکاجر. [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی تخم زردک است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). اسم هندی جزر است . (فهرست مخزن الادویه ). گزر. زردک . هویج . این کلمه در زبان اردو به صورت «گاجرا» آمده . رجوع بکاجرا و فرهنگ رازی ص 78شود.
کاجرلغتنامه دهخداکاجر. [ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است در دوفرسخی نسف (نخشب ) و عده ای از محدثین و ائمه از آنجا برخاسته اند. (انساب سمعانی ورق 470 الف ).
کازرلغتنامه دهخداکازر. [ زِ ] (اِخ ) حاکم نشین «گارون علیا» بخش تولوز در ساحل «گارون ». سکنه 2570 تن . راه آهن دارد. محل صید ماهی است .
کازرلغتنامه دهخداکازر. [ زَ ] (اِخ ) نام جوئی است به عجم . (منتهی الارب ). || جایگاهی از خاک پارس . موضعی به ناحیه ٔ ساپور از پارس . (منتهی الارب ).