چوروکیدنلغتنامه دهخداچوروکیدن . [ دَ ] (مص ) در تداول عامه ، چوروک خوردن . چین خوردن . و چین برداشتن پارچه . کیس برداشتن . چروک شدن .
ورچوروکیدنلغتنامه دهخداورچوروکیدن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، ترنجیدن . چین خوردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ورچروکیدن شود.