چروکیدنلغتنامه دهخداچروکیدن . [ چ ُ دَ ] (مص جعلی ) چین دار شدن و تا خوردن . (ناظم الاطباء). چین خوردن . چروک خوردن . پر چین و شکن شدن . چین و چروک شدن .
چروکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = چروکیدن۲. (اسم) چین و شکنی که در پارچه، لباس، یا پوست بدن پیدا میشود.
چروک شدنلغتنامه دهخداچروک شدن . [ چ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چروکیدن . پرچین و شکنج شدن پوست بدن در اثر پیری یا بسبب دیگر.تاه شدن و ناصاف شدن جامه یا پارچه بعلتی . ناصاف شدن . چین و شک
چوروکیدهلغتنامه دهخداچوروکیده . [دَ / دِ ] (ن مف / نف ) نعت مفعولی از چروکیدن در تداول عامه . جامه یا پارچه یا پوست اندام و رخسار که چین های پی درپی و بسیار برداشته باشد. چین و شکن