10619 مدخل
طعمهای که به حیوانات میدهند.
۱. طعمه، نواله ۲. چاشنی، مزه ۳. چاشت
bait, lure, prey, quarry, zest
طعمه
۱عادتتوقع بی جا و غیرمتعارف ۲طمع
چاشت /میزان کم از خوردنی،مزه
۱عادت کردن ۲طمع پیدا کردن و عادت به طمع
در کسی توقع بیجا ایجاد کردن
طماع،کسی که چیز مفت از کسی گرفته: چشته خور از میراث خور بدتر است
گستاخ شدن – پر رو شدن
۱عادت کننده ۲طمع ورز
چشته خور
چشته خوری
چشته خور کردن،اندکی چشیدن