پیکرآهولغتنامه دهخداپیکرآهو. [ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) آهوپیکر. مصور بصورت آهو. دارای پیکری ، جسمی یا صورتی چون آهو.
کراویلغتنامه دهخداکراوی . [ ک َ ] (اِ) کراویا. کروی . کرویا.(فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرویا و کراویا شود.
قراویلغتنامه دهخداقراوی . [ ق َ وی ی ] (اِخ ) قریه ای است از توابع نابلس ، و موسوم است به قراوی بنی حسان . (از معجم البلدان ).
پیکرلغتنامه دهخداپیکر. [ پ َ / پ ِ ک َ ] (اِ) مقابل بوم . مقابل زمینه . نقش پارچه . گل : بیارید پرمایه دیبای روم که پیکر بریشم بود زرش بوم . فردوسی .غلامان رومی بدیبای روم همه پیکر از گوهر و زر