رهاییدیکشنری فارسی به انگلیسیabandon, deliverance, disengagement, emancipation, escape, freedom, liberty, manumission, quietus, redemption, release, riddance, salvation
رهاییلغتنامه دهخدارهایی . [ رَ ] (اِ) (اصطلاح موسیقی ) لهجه ای در رهاوی است که نام مقامی از موسیقی است . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به رهاوی شود.
رهاییلغتنامه دهخدارهایی . [ رَ ] (اِخ ) (ملا...) از ماوراءالنهر است . در صورت قلندری به هرات آمد و از آنجا به کعبه رفت . این مطلع از اوست :غنچه را در سخن آورده دهن می گویدمی فشان
رحاییلغتنامه دهخدارحایی . [ رَ ] (ص نسبی ) رحائی . منسوب است به رَحا. (انساب سمعانی ). آسیابی . منسوب است به رَحی ̍ و رَحا. (یادداشت مؤلف ) : هرگز به کجا روی نهاداین شه عادل با