پولک دوزیلغتنامه دهخداپولک دوزی . [ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل دوختن پولک و از آن صورتها و اشکال برآوردن جامه هاو پرده ها و گستردنیها چون سوزنی و روسینی و غیره .
پولکلغتنامه دهخداپولک . [ ل َ ] (اِ مصغر) مصغر پول . پول خرد. پول کوچک . || مصغر پول ، پل . پل کوچک : سرپولک نام محله ای از طهران . || صفیحه . صفحه ٔ کوچک مدور. || جای کلید قفله
پولکفرهنگ انتشارات معین(لَ) (اِمصغ .) 1 - پول خرد. 2 - دایره های کوچک فلزی به رنگ های مختلف که زنان به جامه های خود بدوزند. 3 - فلس ماهی .
دوزیلغتنامه دهخدادوزی . (حامص ) مرکب از («دوز» ماده ٔ مضارع دوختن +«ی » پسوند حاصل مصدر) اما همیشه به صورت مرکب آید، چنانکه : رودوزی ، تودوزی ، ته دوزی ، بخیه دوزی ، خامه دوزی ،
حصار بلاغیواژهنامه آزادحصار بلاغی . [ ح ِ ب ُ ] (اِخ ) روستای است از دهستان آختاچی شهرستان بوکان، واقع در هفده هزارگزی شمال بوکان و 5500هزارگزی خاور شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . ناحیه ا
پولسلغتنامه دهخداپولس . [ ل ُ ] (اِخ ) پولس السلیح . (ابن الندیم ). صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: در لغت بمعنی کوچک میباشد و او را در زبان عبرانی شاول میگفتند و او حواری ممتاز قبایل
باغةلغتنامه دهخداباغة. [ غ َ ] (ع اِ) فلس . (دزی ). پولک . قشر. غلاف و کاسه ٔ هر چیز. (فرهنگ نفیسی ).
پل قدیسلغتنامه دهخداپل قدیس . [ پ ُ ل ِ ق ِدْ دی ] (اِخ ) سن پل . بولس . پاولوس . پولس . یکی ازحواریون است که در سال دوم میلادی به طرسوس متولد شده است . پدر او از یهود بود و اسم اص