پلنگی دهلغتنامه دهخداپلنگی ده . [ پ َ ل َ دِ ] (اِخ )موضعی است به سه فرسخ میانه ٔ جنوب و مغرب میناب و سه فرسخ بیشتر به مغرب پالنگری . (فارسنامه ٔ ناصری ).
کاوند لاگینLuggin probeواژههای مصوب فرهنگستانلولۀ مویین کوچکی که از برقکاف پُر شده باشد و، با قرار گرفتن در نزدیکی سطح فلز، بین فلز موردمطالعه و الکترود مرجع مسیر هدایت یونی برقرار کند متـ . لولۀ مویین لاگینـ هابر Luggin-Haber capillary
پلنگی پوشلغتنامه دهخداپلنگی پوش . [ پ َ ل َ ] (نف مرکب ) که لباسی از پوست پلنگ کرده باشد. پلنگینه پوش : صیدگاهش ز خون دریاجوش گاه گرگینه گه پلنگی پوش .نظام قاری (دیوان البسه ص 25).
پلنگیفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به پلنگ.۲. شبیه پوست پلنگ: لباس پلنگی.۳. (حاصل مصدر) [قدیمی] تندی و خشمگینی.
پلنگیفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به پلنگ.۲. شبیه پوست پلنگ: لباس پلنگی.۳. (حاصل مصدر) [قدیمی] تندی و خشمگینی.
پوست پلنگیلغتنامه دهخداپوست پلنگی .[ ت ِ پ َ ل َ ] (ص نسبی مرکب ) منسوب به پوست پلنگ با دو رنگ زرد و سیاه بدرازا کشیده . آلاپلنگی . چل . چلچل (در تداول مردم قزوین ).
پلنگیفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به پلنگ.۲. شبیه پوست پلنگ: لباس پلنگی.۳. (حاصل مصدر) [قدیمی] تندی و خشمگینی.