پست باداملغتنامه دهخداپست بادام . [ پ ُ ت ِ ] (اِخ ) موضعی در جنوب بیابانک . ظاهراًصورتی از پشت بادام باشد. رجوع به پشت بادام شود.
پستلغتنامه دهخداپست . [ پ َ ] (ص ) مقابل بالا. پائین . تحت . سفل . زیر. مقابل بالا و روی . مقابل علو و فوق : بیامد چو گودرز را دید، دست بکش کرد وسر پیش بنهاد پست . فردوسی .بکش
پستلغتنامه دهخداپست . [ پ ِ / پ َ ] (اِ) هر آردی را گویند عموماً و آردی که گندم و جو و نخود آن را بریان کرده باشند خصوصاً و آنرا بعربی سویق خوانند چه سویق الشعیر آرد جو بریان ک
قراضةلغتنامه دهخداقراضة. [ ق ُ ض َ ] (ع اِ) ریزه های زر و سیم و جز آن که وقت تراشیدن برافتد.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : آن غنچه های نستر بادامه های قز شدزرّ قراضه
بنابلغتنامه دهخدابناب . [ ب ُ ] (اِخ ) مرکز بخش بناب از شهرستان مراغه است . این قصبه در 16 هزارگزی جنوب باختری مراغه و 8 هزارگزی خاور دریاچه ٔ ارومیه واقع است . هوای آن معتدل و
تاکستانلغتنامه دهخداتاکستان . [ ک ِ ] (اِخ ) نام قدیم سیادهن . قصبه ایست جزءدهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین در 34 هزارگزی خاور ضیأآباد و بر کنار راه شوسه ٔ قزوین به همدا
خمینلغتنامه دهخداخمین . [خ ُ م َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش خمین شهرستان محلات . این قصبه سر راه شوسه ٔ اراک به قم از طریق دلیجان واقع است . موقعیت محلی آن در شصت هزارگزی جنوب باخ