روروro-ro, roll-on roll-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه که در آن بار بر روی وسایل چرخدار ازطریق شیبراهه به کشتی وارد یا از آن خارج میشود
موج ریلیRayleigh wave, R waveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موج سطحی که موجب حرکت پسرونده و بیضیوار ذرات در محیط میشود
پرچفرهنگ فارسی عمیدمیخ یا میلۀ فلزی باریک که تیزی سر آن را کوبیده و پهن کرده باشند.⟨ پرچ کردن: (مصدر متعدی) کوبیدن و پهن کردن سر میخ که از یک طرف تخته یا چیز دیگر بیرون آمده باشد؛ پرچیدن.
چین پرچلغتنامه دهخداچین پرچ . [ پ َ ] (اخ ) نام دهی از ده های هزارجریب . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 165). رجوع به چینی پارچ شود.
سرپرچلغتنامه دهخداسرپرچ . [ س َ پ َ ] (اِخ ) دهی از بخش خوسف شهرستان بیرجند. دارای 179 تن سکنه است . آب از قنات ، محصول غلات ، پنبه ، میوه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
پرچفرهنگ فارسی عمیدمیخ یا میلۀ فلزی باریک که تیزی سر آن را کوبیده و پهن کرده باشند.⟨ پرچ کردن: (مصدر متعدی) کوبیدن و پهن کردن سر میخ که از یک طرف تخته یا چیز دیگر بیرون آمده باشد؛ پرچیدن.