پرنسیبفرهنگ فارسی معین(پِ رَ) [ فر . ] (اِ.) 1 - اصل ، اساس . 2 - اصول اخلاق . 3 - اصول آداب و معاشرت .
ناهموارفرهنگ فارسی عمید۱. زبر و زمخت؛ درشت.۲. ناصاف؛ پرنشیبوفراز.۳. بینظموترتیب.۴. [قدیمی] گمراه و خودسر: ◻︎ زنان باردار ای مرد هشیار / اگر وقت ولادت مار زایند ـ از آن بهتر به نزدیک خردمند / که فرزندان ناهموار زایند (سعدی: ۱۵۸).