وثبیلغتنامه دهخداوثبی . [ وَ ث َ با ] (ع ص ) زن بسیار برجهنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند:فرس وثبی و ناقة وثبی ؛ ای وثابة. (اقرب الموارد).
وثبةلغتنامه دهخداوثبة. [ وَ ب َ ] (ع اِ) یکمرتبه برجستن . (منتهی الارب ). و این برای دفعه است .یکبار جستن . || (اِمص ) دلیری و جرأت . || شرافت و رأفت و جوانمردی . || ازدحام . || رحلت و هجرت . (ناظم الاطباء).
وثبةدیکشنری عربی به فارسیبسرعت رفتن , بسرعت انجام دادن , فاصله ميان دو حرف , اين علا مت ( ? ) , بشدت زدن , پراکنده کردن