وراثةلغتنامه دهخداوراثة. [ وِ ث َ ] (ع مص ) ورث . ارث . رثة. تراث . میراث گرفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از آنندراج ). میراث یافتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رجوع به وراثت و رجوع به ارث شود.
وراثةدیکشنری عربی به فارسیانتقال موروثي , رسيدن خصوصيات جسمي وروحي بارث , تمايل برگشت باصل , توارث , وراثت
وراثيدیکشنری عربی به فارسیپيدايشي , تکويني , وابسته به پيدايش يا اصل هر چيز , مربوط به توليد و وراثت , ارثي
بالوراثةلغتنامه دهخدابالوراثة. [ بِل ْ وِ ث َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + وراثت ) وراثةً. و رجوع به وراثت شود.