میراثلغتنامه دهخدامیراث . (ع اِ) (از «ورث ») مالی که از مرده به کسی رسد. (منتهی الارب ). آنچه که شخصی برای وارث خود می گذارد پس از مرگ . ج ، مواریث . (از ناظم الاطباء). ترکه ٔ مر
ميراثدیکشنری عربی به فارسیمستلزم بودن , شامل بودن , فراهم کردن , متضمن بودن , دربرداشتن , حمل کردن بر , حبس ياوقف کردن , موجب شدن , ارث , ميراث , مرده ريگ , وراثت , ميراث بري
میراصلغتنامه دهخدامیراص . (ع ص ) زن که حدث کند وقت جماع . (منتهی الارب ). زنی که هنگام جماع حدث کند. (ناظم الاطباء).
heritageدیکشنری انگلیسی به فارسیمیراث، ارثیه، ماترک، بخش، مال موروثی، میرای، اری، ترکه غیر منقول، مرده ریگ، سهم موروثی