واژگونیلغتنامه دهخداواژگونی . (حامص ) برگشتگی . (ناظم الاطباء). انقلاب . وارونی . باژگونی . باشگونی . || ناراستی تدبیر و نادرستی کار. (ناظم الاطباء).
وارونگیلغتنامه دهخداوارونگی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی وارونه . واژگونگی . سرنگونی . انقلاب . (از یادداشتهای مؤلف ).
وارونگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ارونگی، واژگونگی، برگشت، برگردانی، برگشت سوی درون، رجعت آویزانی رفلکس، انعکاس وارونگی هوا، اینورژن سرنگونی، واژگونسازی، براندازی، آشوبگری نقض، ابطال، تقابل، ضدیت
باشگونگیلغتنامه دهخداباشگونگی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) بازگونگی . حالت مقلوب و معکوس بودن . (شعوری ج 1 ص 198). واژگونگی : زین باشگونگی که ترا رسم و عادتست خود