هیروگلیفلغتنامه دهخداهیروگلیف . [ ی ِ رُگ ْ ] (اِ) خط وحوش . یکی از خطهای قدیم . یک نوع خط بوده که به جای نوشتن نام اشیاء شکل آنها را میکشیدند. این خط در بین کاهنان مصری برای نوشتن
هیروگلیففرهنگ انتشارات معین(رُ لِ) [ فر. ] (اِ.) خط تصویری که در آن به جای نوشتن اسم اشیاء تصویر آن ها را می کشیده اند، این خط در بین پیشوایان و کاهنان مصری برای نوشتن مطالب مذهبی به کار
هیروغلیفیلغتنامه دهخداهیروغلیفی . [ ی ِ رُغ ْ ] (اِ) خط هیروگلیف . نام خط قدیم مصر. رجوع به هیروگلیف شود.
هیروغلیفیلغتنامه دهخداهیروغلیفی . [ ی ِ رُغ ْ ] (اِ) خط هیروگلیف . نام خط قدیم مصر. رجوع به هیروگلیف شود.
هیراتیکلغتنامه دهخداهیراتیک . [ ی ِ را] (اِ) یکی از خطهای قدیمی که پس از خط هیروگلیف اختراع شد. (فرهنگ عمید).
حرففرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه حرف، جزء الفبا، علامت، نماد، نگارش الفبا، ابجد هیروگلیف، خط میخی، خط فارسی، خطاطی حرف چسبیده هجی اِعراب، اعلال عددنویس