هیذارةلغتنامه دهخداهیذارة. [ هََ رَ ] (ع ص ) بیهوده گوی بسیارسخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). هیذار.
حدارهلغتنامه دهخداحداره . [ ح َ رَ ] (اِخ ) نام نهری است در اندلس که از شهر غرناطه میگذرد و اندلسیان آنرا هَدَرَّه خوانند. (معجم البلدان ) (قاموس الاعلام ترکی ).
حدارةلغتنامه دهخداحدارة. [ ح َ رَ ] (ع مص ) بزرگ و گشاده گردیدن چشم . (ناظم الاطباء).فربه و درشت و گرداندام گردیدن . (از منتهی الارب ). حدر. پرگوشت شدن چشم خانه . (منتهی الارب ). || (اِ) فربهی با درشتی و گردی اندام . (منتهی الارب ).
حدورةلغتنامه دهخداحدورة. [ ح َ رَ ] (ع مص ) فربه شدن . ضخم شدن . (زوزنی ). || روان کردن چشم اشک را. (از منتهی الارب ).
بیذارةلغتنامه دهخدابیذارة. [ ب َ رَ ] (ع ص ) بیذار. رجوع به بیذار شود: رجل هذره بذرة و هیذارة بیذارة؛ مرد بسیارگوی . (از لسان العرب ). یقال : فلان هیذارة بیذارة؛ ای مهذار مبذر. (اقرب الموارد). رجل بیذارة؛ مرد مبذز. (از لسان العرب ).
بیذارلغتنامه دهخدابیذار. [ ب َ ] (ع ص ) رجل بیذار و بیذارة؛ مرد بسیارگوی و افشاکننده ٔ راز. (منتهی الارب ذیل ب ذر). البذر و البنذار و البیذارة و البیذرانی و التبذار؛ مرد بسیارگوی ، یقال : فلان هیذارة بیذارة؛ ای مهذار مبذر. (از اقرب الموارد).