هورشیدلغتنامه دهخداهورشید. (اِ مرکب ) آفتاب . خورشید. هور به معنی آفتاب و شید نور است . (از انجمن آرا).
هورشیدفرهنگ نامها(تلفظ: hur šid) (هور = خورشید + شید = آفتاب) ، نور خورشید ، آفتاب ؛ (به مجاز) زیباروی تابناک .
هوشیدنلغتنامه دهخداهوشیدن . [ دَ] (مص ) تعقل کردن . (برهان ). تعقل و تفکر کردن در کاری . (آنندراج ) (انجمن آرا). || به زبان پهلوی خشک شدن : بهوشید؛ خشک شد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ).
هوشیدرواژهنامه آزاد[Hushidar] یا اوشیدر نام نخستین موعود زردشتیان است که بنابر روایت «مزدیسنا»، سی سال مانده به پایان سدهٔ دهم از هزارهٔ زردشت ظهور خواهد کرد.
هورشادفرهنگ نامها(تلفظ: hur šād) (هور = خورشید + شاد) ، خورشید شاد ، آفتاب شادمان ؛ (به مجاز) پر حرارت و شاد و خوشحال .
هواشیدphotometeorواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای هالهای به شکل حلقه یا کمان یا ستون یا لکۀ روشن حاصل از شکست یا بازتاب نور بهوسیلۀ بلورهای یخ معلق در جوّ
خورشیدگویش اصفهانی تکیه ای: xoršid طاری: oxdow طامه ای: xoršid طرقی: xoršid کشه ای: xoršid نطنزی: xoršid
هوشیدنلغتنامه دهخداهوشیدن . [ دَ] (مص ) تعقل کردن . (برهان ). تعقل و تفکر کردن در کاری . (آنندراج ) (انجمن آرا). || به زبان پهلوی خشک شدن : بهوشید؛ خشک شد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ).
شیذرفرهنگ فارسی عمید / قربانزادههوشیدر؛ از نامهای خداوند؛ ایزد یکتا: ◻︎ تویی آن داور محکم که از دادش بنیآدم / بیارامید در عالم چو مؤمن در حق شیذر (عنصری: ۳۳۱).