هورشیدلغتنامه دهخداهورشید. (اِ مرکب ) آفتاب . خورشید. هور به معنی آفتاب و شید نور است . (از انجمن آرا).
هورشیدفرهنگ نامها(تلفظ: hur šid) (هور = خورشید + شید = آفتاب) ، نور خورشید ، آفتاب ؛ (به مجاز) زیباروی تابناک .
چهارصدلغتنامه دهخداچهارصد. [ چ َ / چ ِ ص َ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: چهار + صد) عددی که از چهار برابر کردن عدد صد پیدا شود و نماینده ٔ آن در ارقام «400» و در حساب جمل «ت » است . (از یادداشت مؤلف ). اربعمائة <span c
اورستلغتنامه دهخدااورست . [ اِ وِ رِ ] (اِخ ) سر جورج ... (1790- 1866م .) نقشه بردار بریتانیایی اهل ویلز بود و در کارهای نقشه برداری هند خدمت کرد (1806 - 1843
اورستلغتنامه دهخدااورست . [ اِ وِ رِ ] (اِخ ) قله ای به ارتفاع 8882 متر بر مرز تبت و نپال در هیمالایا. کوششهای بسیاری برای صعود بقله ٔ اورست بعمل آمده و اشخاصی جان خود را بر سر این کار گذاشته اند. در 1951 ا.ا.شیپتن راهی از جنو