همگرایی مطلقabsolute convergenceواژههای مصوب فرهنگستانویژگی یک سری که سری قدر مطلقِ جملات آن همگرا باشد
گروه همگراaffinity groupواژههای مصوب فرهنگستانگردشگرانی با علایق مشترک که معمولاً اعضای یک سازمان هستند
هم رایلغتنامه دهخداهم رای . [ هََ ] (ص مرکب ) هم اندیشه . هم عقیده : روان سواران توران سپاه بدان رای گشتند هم رای شاه . فردوسی .ز قومی پراکنده خلقی بکشت دگر جمع گشتند و هم رای و پشت . سعدی . || هم پی
هم چرالغتنامه دهخداهم چرا. [ هََ چ ِ ] (جمله ٔ ناقص ) در تداول ، هنگامی که پاسخ «چرا» را نخواهند گفت ، گویند «هم چرا» مانند «محض ارا».
هم چرالغتنامه دهخداهم چرا. [ هََ چ َ ] (ص مرکب ) دو حیوان که با هم در یک جا چرا کنند و به هم آسیب نرسانند : ز عدل شاه چنان ایمنی گرفته جهان که گرگ با بره خواهند هم چرا دیدن .سوزنی .
سری مطلقاً همگراabsolutly convergent seriesواژههای مصوب فرهنگستانسریای که دارای همگرایی مطلق باشد
ذهنیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام ادراک، آبستره، اندیشۀ تجریدی، اندیشه، ایده روان، جان، روح گرایشات ذهنی، ذهنیتگرایی، مطلقگرایی، مطلقانگاری خودرأیی، پیشداوری روانشناسی انفراد، فردیت، ویژگی
عوامل همگراییcentripetal forcesواژههای مصوب فرهنگستانعواملی که مردم یک کشور را براساس شباهتهای فرهنگی، در مقام ملتی واحد، با یکدیگر متحد و یکپارچه میسازد
قرص همگراییdisk of convergenceواژههای مصوب فرهنگستانبرای سری توانی بزرگترین قرصی که سری مفروضی در همۀ نقاط درون آن همگراست