موشیmouseواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه الکترونیکی کوچکی که به رایانه متصل شود و با حرکت دادن آن بتوان مکاننما را بر روی صفحۀ نمایش جابهجا کرد و با دکمههای آن به سامانه فرمانهایی داد
حماشلغتنامه دهخداحماش . [ ح ِ ] (ع ص ) به معنی مرد باریک ساق و ساق باریک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به حمش شود.
همازلغتنامه دهخداهماز. [ هََ م ْ ما ] (ع ص ) عیب کننده . || سخن چین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). لماز. غماز. (یادداشت مؤلف ).
اِجْتِماعٌ عامٌّدیکشنری عربی به فارسیجلسه عمومي , نشست همگاني , گردهمايي عمومي , همايش عمومي , اجلاس عمومي
همایشcongress, congrès (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاننشستهایی که شرکتکنندگان در آنها نمایندگان دولتها و سازمانها یا متخصصان امور فرهنگی و ادبی و اجتماعی و سیاسی هستند و برای بحث و تبادل نظر و تصمیمگیری دربارۀ موضوعی خاص گرد هم میآیند؛ چنین نشستهایی در سطح ملی یا بینالمللی، بهصورت دائمی یا موقت، برگزار میشود
همایشcongress, congrès (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاننشستهایی که شرکتکنندگان در آنها نمایندگان دولتها و سازمانها یا متخصصان امور فرهنگی و ادبی و اجتماعی و سیاسی هستند و برای بحث و تبادل نظر و تصمیمگیری دربارۀ موضوعی خاص گرد هم میآیند؛ چنین نشستهایی در سطح ملی یا بینالمللی، بهصورت دائمی یا موقت، برگزار میشود