هذربانلغتنامه دهخداهذربان . [ هَُ رُ ] (ع ص ) مرد شتاب سخن و سبک خدمت . (منتهی الارب ). الخفیف فی کلامه و خدمته . (اقرب الموارد). رجوع به هذریان شود.
آذربایگانلغتنامه دهخداآذربایگان . [ ذَ ی ِ ] (اِخ ) آذربایجان : گزیده هرچه در ایران بزرگان ز آذربایگان و ری و گرگان . (ویس و رامین ).ارمغان فتح آذربایگان شعر من است ورچه شعری را بجای ارمغان نتوان گرفت .اثیر اخس
آذربایگانیلغتنامه دهخداآذربایگانی . [ ذَ ی ِ ] (ص نسبی ) منسوب به آذربایگان . آذربایجانی : چو شهرو ماهرخ زآن ماه آبادچو آذربایگانی سرو آزاد.(ویس و رامین ).
هذریانلغتنامه دهخداهذریان . [ هَِ] (ع ص ) بیهوده گوی بسیارسخن . || مرد شتاب سخن و سبک خدمت . (منتهی الارب ). رجوع به هذربان شود.