لغتنامه دهخدا
بی فریاد. [ ف َ ] (ص مرکب ) (از: بی + فریاد) بی دادرس . بی فریادرس . آنجا که کس بفریاد کس نرسد. بی دادرس و چاره ناپذیر:ای نگار ازحد گذشت این فتنه و بیداد توکی توان فریاد کرد از جور بی فریاد تو؟ سوزنی .ای بسا در حقه ٔ جان غیورانت که هست <b