حایللغتنامه دهخداحایل . [ ی ِ ] (اِخ ) (چشمه ٔ...) ابوعبیده و ابوزیاد گویند: چشمه ٔ آبی است در بطن مروت در سرزمین یربوع . ابوعبیدة گوید : اذا قطعن حائلاً و المروت فأبعد اﷲ السو
حایللغتنامه دهخداحایل . [ ی ِ ] (اِخ ) ابن کلبی گوید: وادیی است میان دو کوه بنی طیی ٔ. امروءالقیس گوید : ابت اجاءٌ ان تسلم العام ربهافمن شاء فلینهض لها من مقاتل تبیت لبونی بالقُ
هایلی سلاسی اوللغتنامه دهخداهایلی سلاسی اول . [ س ِ سی ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) امپراتور حبشه . به سال 1891 م . به دنیا آمد. در سال 1936 هنگامی که ارتش ایتالیا حبشه را اشغال کرد وی مجبور به ترک
هایلبرونلغتنامه دهخداهایلبرون . [ رُ ] (اِخ ) شهری است در آلمان ، در ایالت بادن - ورتمبرگ که در ساحل رود نکار و در محل تقاطع خطوط کریل شایم و اپینگن واقع شده و تا اشتوتگارت 33 میل ف
هایلی سلاسی اوللغتنامه دهخداهایلی سلاسی اول . [ س ِ سی ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) امپراتور حبشه . به سال 1891 م . به دنیا آمد. در سال 1936 هنگامی که ارتش ایتالیا حبشه را اشغال کرد وی مجبور به ترک
هایلبرونلغتنامه دهخداهایلبرون . [ رُ ] (اِخ ) شهری است در آلمان ، در ایالت بادن - ورتمبرگ که در ساحل رود نکار و در محل تقاطع خطوط کریل شایم و اپینگن واقع شده و تا اشتوتگارت 33 میل ف
باغ سپیدلغتنامه دهخداباغ سپید. [ غ ِ س َ ] (اِخ ) باغی بوده است به هرات : و وقوع این واقعه ٔ هایله [ قتل بایسنقر سلطان ] در دارالسلطنه ٔ هرات ، در باغ سپید بود در شهور سنه ٔ سبع و ث
تیزدولغتنامه دهخداتیزدو. [ دَ / دُو ] (نف مرکب ) تیزتگ .تندرو: اضریج ؛ اسب نیکورو و تیزدو. (منتهی الارب ).هایل هیونی تیزدو، اندک خور و بسیاررواز آهوان برده گرو در پویه و در تاختن