نکاشتهلغتنامه دهخدانکاشته . [ ن َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) که هنوز کاشته نشده است . بذری که هنوز آن را در زمین پنهان نکرده اند و نکاشته اند. || زمین بایر. که در آن کشت و زرع نکرده اند. || (ق مرکب ) بی آنکه بکارد: نکاشته می درود؛ رنج نابرده گنج می طلبد و می یابد
نکاستهلغتنامه دهخدانکاسته . [ ن َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) ناکاسته . بی عیب ونقص . کامل . مقابل کاسته . رجوع به کاسته شود.
ارض محروثةدیکشنری عربی به فارسیزرد کمرنگ , غيره مزروع (زمين) , ايش , زمين شخم شده و نکاشته , باير گذاشته , ايش کردن شخم کردن
fallowsدیکشنری انگلیسی به فارسیفرو می ریزد، ایش، زمین شخم شده و نکاشته، ایش کردن، شخم کردن، خیش زدن، خیش کشیدن
fallowدیکشنری انگلیسی به فارسیچوپان، ایش، زمین شخم شده و نکاشته، ایش کردن، شخم کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، زرد کمرنگ، غیر مزروع، بایر گذاشته
خودروفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) ویژگی گیاهی که تخم آن را نکاشته باشند و به خودی خود روییده باشد؛ خودرسته.۲. [مجاز] ویژگی کسی که بدون تعلیم و تربیت رشد کرده باشد.