کالیلغتنامه دهخداکالی . (حامص ) خامی . ناپختگی . نارسیدگی . مقابل رسیدگی . || (اِ) نوعی نانخورش زنان . (از شعوری ج 2 ورق 265 الف ).
کالیلغتنامه دهخداکالی . (اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج . که در 47 هزارگزی جنوب خاور پاوه و 32هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه واقع است . ک
کالی تیسیلغتنامه دهخداکالی تیسی . [ ] (هندی ، اِ) به هندی نوعی ریحان است و گفته اند اسم نمام است . (فهرست مخزن الادویه ).
کالی خشخشلغتنامه دهخداکالی خشخش . [ ] (هندی ، اِ) به هندی خشخاش بری اسود است که از آن افیون بعمل آورند. (فهرست مخزن الادویه ).
کالی پیدلغتنامه دهخداکالی پید. (اِخ ) مردمی بودند در میان قوم سکاها. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 582 و 618 شود.