نجسیلغتنامه دهخدانجسی . [ ن َ ج ِ ](حامص ) ناپاکی . پلیدی . (ناظم الاطباء). ناپاک بودن . نجس بودن . || (اِ) فضله ٔ انسان و دیگر حیوانات غیر از ستور. (ناظم الاطباء). || کنایه از خمر و مشروبات الکلی ، چون عرق و شراب و غیره .
نجسی خوردنلغتنامه دهخدانجسی خوردن . [ ن َ ج ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، شراب خوردن . عرق خوردن . دمی به خمره زدن . لبی تر کردن . خمر و مسکر نوشیدن .
بچه گنجشگلغتنامه دهخدابچه گنجشگ . [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ گ ُ ج ِ ] (اِ مرکب ) نوزاد گنجشک . گنجشک خرد که از تخم بدر آمده باشد : هر کجا بچه ٔ گنجشکی بودب
پلیدیفرهنگ مترادف و متضادآلودگی، چرک، چرکینی، خباثت، خبث، ریم، غایط، گه، مدفوع، ناپاکی، ناپاکی، نجاست، نجسی، نجسی ≠ پاکیزگی، طهارت
نجاستفرهنگ مترادف و متضادآلودگی، براز، بول، پلیدی، جعل، غایط، فضله، کثافت، گه، مدفوع، نجسی، وژن ≠ طهارت، نظافت
نجسی خوردنلغتنامه دهخدانجسی خوردن . [ ن َ ج ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، شراب خوردن . عرق خوردن . دمی به خمره زدن . لبی تر کردن . خمر و مسکر نوشیدن .
نجسیلغتنامه دهخدانجسی . [ ن َ ج ِ ](حامص ) ناپاکی . پلیدی . (ناظم الاطباء). ناپاک بودن . نجس بودن . || (اِ) فضله ٔ انسان و دیگر حیوانات غیر از ستور. (ناظم الاطباء). || کنایه از خمر و مشروبات الکلی ، چون عرق و شراب و غیره .