لغتنامه دهخدا
نوانیدن . [ ن َ نی دَ ] (مص ) جنبانیدن . (برهان قاطع) (فرهنگ خطی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). به جنبش درآوردن . (ناظم الاطباء). حرکت دادن . || لرزانیدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به معنی قبلی شود. || به ناله درآوردن . (برهان قاطع) (آنندراج ). نالانیدن . (