نواظرلغتنامه دهخدانواظر. [ ن َ ظِ ] (ع اِ) ج ِ ناظرة. رجوع به ناظرة شود. || عروقی است در سر متصل به چشم ها که آب بینائی (ماءالبصر) در آن است . (از اقرب الموارد).
نوظهورلغتنامه دهخدانوظهور. [ ن َ ظُ ] (ص مرکب ) که تازه باب شده . (یادداشت مؤلف ). که به تازگی مُد و متداول شده است . که تازه معمول شده است . که طبع و چشم بدان معتاد و مأنوس نیست : مد نوظهور. کلاه نوظهور. لباس نوظهور. || بدع . بدعت . (یادداشت مؤلف ).