نوابفرهنگ انتشارات معین(نَ وّ) [ ع . ] 1 - (ص .) بسیار نیابت کننده . 2 - (اِ.) عنوانی که در زمان صفویه و قاجار به شاهزادگان اطلاق می شد.
نوابلغتنامه دهخدانواب . [ ن َوْ وا ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل ، در 12 هزارگزی جنوب شرقی زابل و 6 هزارگزی راه دوست محمد به زابل ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است
نوابلغتنامه دهخدانواب . [ ن َوْ وا ] (اِخ ) علی اکبر شیرازی (حاجی ...) ملقب به نواب و متخلص به بسمل . از ادباء و شاعران قرن سیزدهم هجری است و در نیمه ٔ دوم قرن سیزدهم درگذشته .
نوابلغتنامه دهخدانواب . [ ن َوْ وا ] (اِخ ) کلب علی خان رامپوری ، متخلص به نواب . والی رامپور و از پارسی گویان قرن سیزدهم هجری هندوستان است . رجوع به سخنوران چشم دیده ص 120 و نگ
نوّابفرهنگ نامها(تلفظ: navvāb) (عربی) (در قدیم) در دورهی صفوی و قاجار عنوانی که به شاهزادگان و گاه به شاهان داده میشد .
نواب اربعهلغتنامه دهخدانواب اربعه . [ ن ُوْ وا ب ِ اَ ب َ ع َ / ع ِ ] (اِخ ) یا سفرای اربعه . عنوان خاص چهار تن نایب خاص حضرت صاحب الزمان است و عبارتند از: 1 - ابوعمرو عثمان بن سعید ا
نواب آبادلغتنامه دهخدانواب آباد. [ ن َوْ وا ] (اِخ ) دهی است از دهستان تخت جلگه ٔ بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور، در 6 هزارگزی شمال فدیشه ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 357 تن سکنه
نواب اربعهلغتنامه دهخدانواب اربعه . [ ن ُوْ وا ب ِ اَ ب َ ع َ / ع ِ ] (اِخ ) یا سفرای اربعه . عنوان خاص چهار تن نایب خاص حضرت صاحب الزمان است و عبارتند از: 1 - ابوعمرو عثمان بن سعید ا
نواب آبادلغتنامه دهخدانواب آباد. [ ن َوْ وا ] (اِخ ) دهی است از دهستان تخت جلگه ٔ بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور، در 6 هزارگزی شمال فدیشه ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 357 تن سکنه
نوابیلغتنامه دهخدانوابی . [ ن ُوْ وا ] (ص نسبی ) منسوب به نواب است . رجوع به نُوّاب شود. || (اِ) نوعی از جامه . (ناظم الاطباء).