نمدپوشیلغتنامه دهخدانمدپوشی . [ ن َ م َ ] (حامص مرکب ) نمد پوشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). عمل نمدپوش و صفت نمدپوش . کنایه از درویشی و پشمینه پوشی و نیز کنایه از رندی و عیاری است . رجوع به نمدپوش شود.
نمدپوشلغتنامه دهخدانمدپوش . [ ن َ م َ ] (نف مرکب ) آنکه جامه ای از نمد پوشیده باشد : نمدپوشی آمد به جنگش فرازجوانی جهان سوز و پیکارساز. سعدی .تو کآهن به ناوک بدوزی و تیرنمدپوش را چون فتادی اسیر. سعدی .<b
نمادیسJoint Photographic Experts Group, JPEGواژههای مصوب فرهنگستاناستاندارد قالب پرونده و الگوریتم/ خوارزمی استاندارد سازمان جهانی استاندارد و اتحادیۀ بینالمللی مخابرات برای تصاویر ثابت، که به دلیل قابلیتهای عالی فشردهسازی بسیار رایج است
پیکارسازلغتنامه دهخداپیکارساز. [ پ َ /پ ِ ] (نف مرکب ) که پیکار سازد. که جنگ در اندازد. که رزم آغازد. که حرب ترتیب دهد : ز بس خشت گردان پیکارسازشده پیل چون در نیستان گراز. اسدی .نمدپوشی آمد بجنگش فراز<
نمدپوشلغتنامه دهخدانمدپوش . [ ن َ م َ ] (نف مرکب ) آنکه جامه ای از نمد پوشیده باشد : نمدپوشی آمد به جنگش فرازجوانی جهان سوز و پیکارساز. سعدی .تو کآهن به ناوک بدوزی و تیرنمدپوش را چون فتادی اسیر. سعدی .<b