نشانگرلغتنامه دهخدانشانگر. [ ن ِ گ َ ] (ص مرکب ) آن که نشان کند. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || آن که نشان می سازد. || حافظ و نگهبان مهر و نگین . || (اِ مرکب ) پرگار. (ناظم الاطباء).
نشانگردیکشنری فارسی به انگلیسیdistinctive, indicative, expression, expressive, index, reflection, representative
چراغ نشانگرindicator lightواژههای مصوب فرهنگستانهریک از چراغهای روی صفحۀ نشانگر که برای هشدار یا آگاهی از عملکرد سامانهای در خودرو روشن میشود
نشانگرلغتنامه دهخدانشانگر. [ ن ِ گ َ ] (ص مرکب ) آن که نشان کند. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || آن که نشان می سازد. || حافظ و نگهبان مهر و نگین . || (اِ مرکب ) پرگار. (ناظم الاطباء).
نشانگردیکشنری فارسی به انگلیسیdistinctive, indicative, expression, expressive, index, reflection, representative
نشانگرلغتنامه دهخدانشانگر. [ ن ِ گ َ ] (ص مرکب ) آن که نشان کند. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || آن که نشان می سازد. || حافظ و نگهبان مهر و نگین . || (اِ مرکب ) پرگار. (ناظم الاطباء).
پدیدههای پیشنشانگرprecursory phenomenaواژههای مصوب فرهنگستانتغییرهای قابل مشاهدۀ ناشی از انباشت کُرنش که به زمینلرزه منجر میشود
زیستنشانگرbiomarkerواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی آلی با ساختاری خاص که برای تعیین منشأ به کار میرود
چراغ نشانگرindicator lightواژههای مصوب فرهنگستانهریک از چراغهای روی صفحۀ نشانگر که برای هشدار یا آگاهی از عملکرد سامانهای در خودرو روشن میشود