نخوارلغتنامه دهخدانخوار. [ ن ِخ ْ ] (ع ص ) شریف بزرگ منش . (آنندراج ). شریف متکبر. (ناظم الاطباء). || بددل و سست .(آنندراج ). ترسوی سست . (ناظم الاطباء). ج ، نخاورة.
نخوابگویش اصفهانی تکیه ای: nehos طاری: mahos طامه ای: venaɂos طرقی: mahos کشه ای: mahos/ nahos نطنزی: (ve)nahos
نخوابیدگویش اصفهانی تکیه ای: nehosiya طاری: mahosid طامه ای: venaɂosid طرقی: mahosid کشه ای: mahosid/ nahosid نطنزی: (ve)nahosid
نخاورةلغتنامه دهخدانخاورة. [ ن َ وِ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نخوار. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). رجوع به نخوار شود.
تخوارلغتنامه دهخداتخوار. [ ت ُ خوا / خا ] (اِخ ) پادشاه دهستان در عهد کیخسرو. (فهرست ولف ). نام پادشاه دهستان است که از مبارزان لشکر کیخسرو بود. (برهان ) (ناظم الاطباء). نام پادش
بددللغتنامه دهخدابددل . [ ب َْ، دِ ] (ص مرکب ) ترسنده و ترسناک . (برهان قاطع). ترسناک . (غیاث اللغات ). ترسنده و بیمناک ورمیده خاطر. (انجمن آرا) (آنندراج ). بزدل ، نقیض شجاع . (
هپتالیانلغتنامه دهخداهپتالیان . [ هَِ ] (اِخ ) هفتالیان . قومی بودند که از ایالت کانسوی چین به حدود تخارستان هجوم آوردند. پیروز پادشاه ساسانی که تازه از قلع و قمع کردن کیداریان پردا