لغتنامه دهخدا
نخجیروال . [ ن َ جیرْ ] (ص مرکب ) مرد شکاری . شکارکننده . (انجمن آرا). مرد شکارکننده . شکارچی . صیاد. (فرهنگ خطی ). || نخجیرانگیز. (فرهنگ اسدی ) (اوبهی ). آهوگردان . حشرت . (یادداشت مؤلف ) : نخجیروالان این مَلِک راشاگرد باشد فزون ز بهرام .