نجوالغتنامه دهخدانجوا. [ ن َج ْ ] (ع اِ) سرگوشی . زیرگوشی . راز. (ناظم الاطباء). نجوی . رجوع به نجوی شود.
نجواءلغتنامه دهخدانجواء. [ ن ُ ج َ ] (ع اِ) یازیدن . یا آن نحواء است با حای مهمله . (منتهی الارب ). رجوع به نُحَواء شود.
نزوالغتنامه دهخدانزوا. [ ن َزْ ] (اِخ ) نام شهری است به ناحیت عمان و این شهر قاعده ٔ بلاد عمان باشد. (از رحله ٔ ابن بطوطه ).
متناجیلغتنامه دهخدامتناجی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم راز گوینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر راز گوینده و نجوا کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تناجی شود.
نجوالغتنامه دهخدانجوا. [ ن َج ْ ] (ع اِ) سرگوشی . زیرگوشی . راز. (ناظم الاطباء). نجوی . رجوع به نجوی شود.
سنجوالغتنامه دهخداسنجوا. [ س ِ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الان بخش سردشت شهرستان مهاباد که دارای 435 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
کرنجوالغتنامه دهخداکرنجوا. [ ] (اِ) کرنج . کرنجو. کرنجوه . اسم هندی است اکتمکت است که به فارسی خایه ٔ ابلیس است . (فهرست مخزن الادویه ).
نجوالغتنامه دهخدانجوا. [ ن َج ْ ] (ع اِ) سرگوشی . زیرگوشی . راز. (ناظم الاطباء). نجوی . رجوع به نجوی شود.