ناپدید کردنلغتنامه دهخداناپدید کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوشاندن . پنهان کردن . نهفتن . اخفاء. استتار. مخفی داشتن : چو کاموس دست و گشادش بدیدبزیر سپر کردسر ناپدید. فردوسی .چو اسفندیار آن شگفتی بدیددو رخ کرد از خواهران ناپدید.<b
ناپدیدلغتنامه دهخداناپدید. [ پ َ ] (ص مرکب ) ناپیدا. (آنندراج ). پیدا نشده . (ناظم الاطباء). نهفته . پنهان . خفی . غیربارز. ناپدیدار. نامشهود. غایب : پدید تنبل او ناپدید مندل اوی دگر نماید و دیگر بود بسان سراب . رودکی .که اکنون شما ر
ناضدلغتنامه دهخداناضد. [ ض ِ ] (ع ص ) آنکه متاع و کالا را روی هم می چیند. (ناظم الاطباء). (اقرب الموارد): نضد متاعه نضداً؛ بر روی هم نهاد رخت را. (منتهی الارب ).
ناپدیدار کردنلغتنامه دهخداناپدیدار کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معدوم کردن . نیست کردن . افناء. از بین بردن . محو و نیست و نابودن کردن : کرازاد و پرورد دارد نیازکشد پس کند ناپدیدار باز.اسدی .
disappearedدیکشنری انگلیسی به فارسیناپدید شد، ناپدید شدن، نابود شدن، پیدا نبودن، ناپیدا شدن، غایب شدن
disappearsدیکشنری انگلیسی به فارسیناپدید می شود، ناپدید شدن، نابود شدن، پیدا نبودن، ناپیدا شدن، غایب شدن
disappearدیکشنری انگلیسی به فارسیناپدید می شوند، ناپدید شدن، نابود شدن، پیدا نبودن، ناپیدا شدن، غایب شدن
ناپدیدلغتنامه دهخداناپدید. [ پ َ ] (ص مرکب ) ناپیدا. (آنندراج ). پیدا نشده . (ناظم الاطباء). نهفته . پنهان . خفی . غیربارز. ناپدیدار. نامشهود. غایب : پدید تنبل او ناپدید مندل اوی دگر نماید و دیگر بود بسان سراب . رودکی .که اکنون شما ر
ناپدیدلغتنامه دهخداناپدید. [ پ َ ] (ص مرکب ) ناپیدا. (آنندراج ). پیدا نشده . (ناظم الاطباء). نهفته . پنهان . خفی . غیربارز. ناپدیدار. نامشهود. غایب : پدید تنبل او ناپدید مندل اوی دگر نماید و دیگر بود بسان سراب . رودکی .که اکنون شما ر