ناخشنودیلغتنامه دهخداناخشنودی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) عدم رضایت . ناپسندی . (ناظم الاطباء) (زوزنی ) : که برگ هر غمی دارم در این راه ندارم برگ ناخشنودی شاه . نظامی .روزی از ناخشنودی عاملان یا تقصیری و بدخدمتی که صادر شد از اهالی آن خشم گ
ناخشنودیدیکشنری فارسی به انگلیسیdisapprobation, discontent, displeasure, dissatisfaction, frown, objection, offense, resentment