میچ توابعلغتنامه دهخدامیچ توابع. [ ت َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودآب بخش فهرج شهرستان بم ، واقع در 42هزارگزی جنوب فهرج با 198 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="lt
نقشۀ همضخامتisopach map, thickness map, isopachous mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که ضخامت یک لایه یا سازند یا پیکرههای تختالی دیگر را در ناحیهای جغرافیایی نشان میدهد
همآغازmass start, mass strart raceواژههای مصوب فرهنگستاندر دوچرخهسواری، مسابقهای که در آن همۀ شرکتکنندگان همزمان و از یک محل مسابقه را شروع میکنند
نقشۀ هممقدارisoplethic map, isarithmic mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که در آن نقاط همکمیت به هم وصل شدهاند
مامیچلغتنامه دهخدامامیچ . (اِ) در لهجه ٔ مازندرانی ،میمیز. مویز. کشمش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کمیچلغتنامه دهخداکمیچ . [ ک َ ] (اِ) این کلمه در فهرست ولف ص 665 دشمن معنی شده و بر اساس نشانیی که داده است در شاهنامه ٔ چ بروخیم دیده نشد.
نمیچلغتنامه دهخدانمیچ . [ ن َ ] (اِ) نمیج . (ناظم الاطباء). رجوع به نمیج و نیز رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 387 شود.