مکربسلغتنامه دهخدامکربس . [ م ُ ک َ ب َ ](ع ص ) گردسر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجل مکربس الرأس ؛ مرد گردسر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
گردسرلغتنامه دهخداگردسر.[ گ ِ س َ ] (ص مرکب ) آنکه سری گرد دارد : ز دستهاشان پهنه ز پایها چوگان ز گردسرها گوی اینت شاه و اینت جلال . فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 219).رجل مُصَعْلَک ُ الرأس ؛ مرد گردس