لغتنامه دهخدا
مومی . (ص نسبی ) منسوب به موم . آنچه نسبت به موم دارد. از موم . (یادداشت مؤلف ). منسوب به موم و به رنگ موم . (ناظم الاطباء).- مومی کردن جسد میت ؛ مومیایی کردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مومیا و مومیایی و مومیایی کردن شود. || (اصطلاح گیاه شنا