موریلغتنامه دهخداموری . (اِخ ) نام ولایتی است در ترکستان . (ازغیاث ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از برهان ).
موریلغتنامه دهخداموری . (ص نسبی ) منسوب به مور. || حرکت موری ، کوشش موری ، حرکت و کوشش چون مور، ضعیف و آهسته . (از یادداشت مؤلف ). || (اِ) راهگذر آب باشد. (از ناظم الاطباء) (جه
مؤریلغتنامه دهخدامؤری . [ م ُ ءَرْ ری ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأریة. سازنده ٔ آریه یعنی اخیه برای چهارپایان . آنکه اخیه می سازد برای چهارپایان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
موریانهگویش اصفهانی تکیه ای: murduna طاری: müryâna طامه ای: muryuna طرقی: mürdâna کشه ای: mürd(una) نطنزی: muryâna
موریانهفرهنگ مترادف و متضاد۱. چوبخوار، چوبخوارک، چوبخواره، ریشمیز، زمینسنب، مورچه سفید ۲. زنگار (آهن و پولاد)
مؤریلغتنامه دهخدامؤری . [ م ُ ءَرْ ری ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأریة. سازنده ٔ آریه یعنی اخیه برای چهارپایان . آنکه اخیه می سازد برای چهارپایان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)