عروسک تکمیلهایmarotte/ marotواژههای مصوب فرهنگستانعروسکی که میلۀ سر آن ثابت است و از بدن عروسکگردان به جای بدن عروسک استفاده میشود
مین مهارشدهmoored mineواژههای مصوب فرهنگستانمینی که با استفاده از لنگر در مناطق حساس به کف دریا مهار میشود و در عمق متناسب با آبخور کشتیها غوطهور است و با برخورد بدنۀ کشتی به آن منفجر میشود
دادهگاهdata martواژههای مصوب فرهنگستاندادگانی که برای نگهداری مجموعههایی مختصر از دادهها طراحی شده باشد تا مدیران بتوانند آنها را بازیابی و تحلیل کنند
مورتلغتنامه دهخدامورت . (اِ) مورد، که درختچه ٔ زیبایی است . (از یادداشت مؤلف ) : تمام کوچه ها را با مورت فرش کردند، عطریات زیاد بسوختند. (ایران باستان ج 1 ص 817). و رجوع به مورد شود.
مورتلغتنامه دهخدامورت . (اِخ ) دهی است از بخش چولد شهرستان ایلام واقع در 3 هزارگزی شمال باختری چولد با 140 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
هويدیکشنری عربی به فارسیخيال , وهم , تصور , قوه مخيله , هوس , تجملي , تفنني , علا قه داشتن به , تصور کردن
موردلغتنامه دهخدامورد. (اِخ ) دهی است از دهستان دهدز بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 24 هزارگزی جنوب باختری دهدز با 150 تن جمعیت آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6</span
موردلغتنامه دهخدامورد. (اِ) درختی همیشه سبز و دارای برگی خوشبو و گلی سپید کوچک و خوشبو که به تازی آس گویند. (از ناظم الاطباء) (از جهانگیری ). رند. (منتهی الارب ). درختی است که برگ آن به غایت سبز باشد و به سبب سبزی آن را به زلف خوبان نسبت داده اند. و آن رادر عربی آس گویند. (انجمن آرا) (آنندراج
موردلغتنامه دهخدامورد. [ م َ رِ ] (ع اِ) راه و طریقه و محل ورود. (ناظم الاطباء). راه . (انجمن آرا). (آنندراج ) (منتهی الارب ). || ره آب . (دهار). راه آب . ج ، موارد. (مهذب الاسماء). آبخور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبخورد. ج ، موارد. (ناظم الاطباء). جای آب خوردن مردم و بهایم در صحرا. آبخورد.
موردلغتنامه دهخدامورد. [ م ُ وَرْ رَ ] (ع ص ) گلگون و سرخرنگ . مشابه به گل . (غیاث ). به رنگ گل . گلرنگ . گلی . سرخ . گلگون . وردی . وردمورد. (یادداشت مؤلف ). قمیص مورد؛ قمیص گلرنگ . جامه ٔ گلرنگ . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مورد؛ جامه ٔ گلرنگ و آن دون مصرح است . (از منتهی الارب ) <span clas
دره موردلغتنامه دهخدادره مورد. [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باغ ملک بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقعدر 12هزارگزی شمال باختری باغ ملک و 6هزارگزی باخترراه اتومبیل رو هفتگل به ایذه . آب آن از چشمه و راه آن اتومبیل رو است .
خورد و موردلغتنامه دهخداخورد و مورد. [ خوَرْ / خُرْ دُ مُرْدْ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ریزه پاش که چیزهای کوچک باشد. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). خرد و مرد.
چاله موردلغتنامه دهخداچاله مورد. [ ل َ م ُ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بهنام بخش ورامین شهرستان تهران که در 8 هزارگزی خاور ورامین متصل به راه ورامین به جلیل آباد واقعشده . جلگه ای است معتدل که 55 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلا
ده موردلغتنامه دهخداده مورد. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آباده طشک بخش نی ریز شهرستان فسا. واقع در84هزارگزی شمال نی ریز. سکنه ٔ آن 695 تن . آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir="lt
منصور موردلغتنامه دهخدامنصور مورد. [ م َ رِ م ُ وَرْ رَ ] (اِخ ) یکی از شعرای قدیم فارسی است و بیرونی در کتاب الجماهر خود (ص 81) نام او برده و این بیت را از او نقل کرده است :کجا خاک درگاهش از کیمیاست که یاقوت گردد همی زو مدر. (یادداشت