مهاجم ایستاstatic adversaryواژههای مصوب فرهنگستانمهاجمی که در ابتدای اجرای قرارداد تصمیم بگیرد که به کدام طرف قرارداد حمله کند
محاجملغتنامه دهخدامحاجم . [ م َ ج ِ ] (اِ) گیاهی است که آن را مخلصه نیز گویند. (از ناظم الاطباء). اهل اندلس مخلصه را به این اسم خوانند. (اختیارات بدیعی ).دوائی است . رجوع به آنندراج و برهان و مخلصه شود.
محاجملغتنامه دهخدامحاجم . [ م َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ مَحجَم . || ج ِ مِحجَمَة. (منتهی الارب ). رجوع به محجم و محجمة شود.
معاجملغتنامه دهخدامعاجم . [ م َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ مُعجَم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به معجم شود.
مهاجمدیکشنری عربی به فارسیحمله کننده , جلو , پيش , ببعد , جلوي , گستاخ , جسور , فرستادن , رساندن , جلوانداختن , بازي کن رديف جلو
مهاجمدیکشنری عربی به فارسیحمله کننده , جلو , پيش , ببعد , جلوي , گستاخ , جسور , فرستادن , رساندن , جلوانداختن , بازي کن رديف جلو