کلنیفرهنگ فارسی معین(کُ لُ) [ فر. ] (اِ.) سرزمینی که گروهی از جای دیگر بدان جا کوچ کنند. مهاجرنشین ، مستعمره .
هراکلهلغتنامه دهخداهراکله . [ هَِ ل ِ ] (اِخ ) هراکلا. ارگله . شهر مهاجرنشین یونانیها در آسیای صغیر. رجوع به هراکلا شود.
کلنیلغتنامه دهخداکلنی . [ ک ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) سرزمینی که گروهی از جای دیگر بدانجا کوچ کنند. مهاجرنشین . مستعمره . (فرهنگ فارسی معین ).
کلنیفرهنگ فارسی عمید۱. سرزمینی که جمعی از مردم دیگر به آنجا کوچ کرده باشند؛ مستعمره؛ مهاجرنشین.۲. (پزشکی) مجموعهای شامل میلیونها باکتری که محصول تکثیر چند باکتری است و ممکن است با چشم دیده شود.