پرگنهلغتنامه دهخداپرگنه . [ پ َ گ َ ن َ /ن ِ ] (اِ) زمینی را گویند که از آن مال و خراج میگیرند. (برهان ). زمینی را گویند که از آن خراج بستانند. (جهانگیری ). || مرکبی باشد از عطری
پرگنهلغتنامه دهخداپرگنه . [ پ ُ گ ُ ن َه ْ ] (ص مرکب ) پرگناه : برین بر شدن بنده را دستگیرمر این پرگنه را تو کن دلپذیر.فردوسی .
پرگنهلغتنامه دهخداپرگنه . [ پْرُ/ پ ِ رُ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از طیور خواننده ، از خانواده ٔ ئیروندی نیده دارای ده نوع فرعی که در اتازونی بسیار دیده میشود.
پر گنهواژهنامه آزادپرگنه یعنی مردم چند روستای همسایه .رویهم رفته برای اجتماع مردم یا میکروب ها می شود، بکار برود؛ مثلا معنی کلنی را می شود از آن برداشت کرد که لغتی برایش نداریم .ک
پَرگَنهcolony 1واژههای مصوب فرهنگستانتعدادی یاخته یا اندامگان از یک گونۀ مشخص که بهصورت اجتماع یا گروه معین و مجزا رشد میکنند
پَرگَنۀ براقshiny colonyواژههای مصوب فرهنگستانپَرگَنهای با ظاهر براق و مرطوب متـ . پَرگَنۀ مرطوب wet colony
پرگَنۀ پستانکیumbonate colonyواژههای مصوب فرهنگستانپَرگَنهای شبیه به پَرگَنۀ برآمده با یک برآمدگی کوچک در مرکز