مننگلغتنامه دهخدامننگ . [ م َ ن َن ْ ] (اِ) گیاهی باشد که از آن جاروب سازند و به جای نون دوم یای حطی هم به نظر آمده است . (برهان ) (فرهنگ رشیدی )(انجمن آرا) (جهانگیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
منینیلغتنامه دهخدامنینی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به منین از قراء جبل ستین در دمشق است . (از الانساب سمعانی ).
منینیلغتنامه دهخدامنینی . [ م َ ] (اِخ ) (1089-1172 هَ . ق .) شهاب الدین احمدبن علی منینی از علماء دمشق و منسوب به منین است که از قراء دمشق میباشد. او راست : شرح تاریخ عتبی در دو جلد و الاعلام فی فضائل الشام و فرائدالسنیة فی ا
مننژفرهنگ فارسی عمیدپردههای سهلایۀ مغز شامل سختشامه، عنکبوتیه، و نرمشامه؛ غشای دماغی؛ رویۀ مغز؛ باشام.
مینکلغتنامه دهخدامینک . [ ن َ ] (اِ) گیاهی که از آن جاروب میسازند. مِنْبَک . مَنَنْگ . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به منبک و مننگ شود.
منیکلغتنامه دهخدامنیک .[ م َ ] (اِ) نام گیاهی است که از آن جاروب می سازند.(ناظم الاطباء). مننگ . (شعوری ج 2 ص 352) : ریش بزرگ او را جاروب در خلا بودگویا منیک رسته در مزبله گیاهی است .<p cla